-
شعر عاشقانه٬ تو دروغگو نیستی
سهشنبه 31 شهریور 1394 15:11
نه تو دروغگو نیستی من حواسم پرت است! گفته بودی دوستم داری بی اندازه خوب که فکر می کنم تازه می فهمم که 'بی اندازه' یعنی چه!
-
بلیط قطار را پاره میکنم٬ گروس عبدالملکیان
یکشنبه 29 شهریور 1394 14:22
بلیط قطار را پاره میکنم و با آخرین گلهی گوزنها به خانه برمیگردم آنقدر شاعرم که شاخهایم شکوفه داده است! و آوازم چون مهای بر دریاچه میگذرد : شلیک هر گلوله خشمی است که از تفنگ کم میشود سینهام را آماده کردهام تا تو مهربانتر شوی...
-
بعد از تو...
دوشنبه 29 دی 1393 23:16
نازنینم ! عادت نیست از این فاصله برای تو نوشتن.. اجبار است. اعترافش هم وحشتناک است ولی همین تاریکی همین سکوت محض این درد تو را به من نزدیکتر میکند! آدم ها با حضورهای کم رنگشان با بودنهایی که به بدترین وجه ممکن با منطقی که من نمیفهمم با احساسی که آنها نمیفهمند واقعهی نبودن تو را یادآوری میکنند! بعد از تو...
-
حریصانه ، عطر تنت را مینوشم
دوشنبه 22 دی 1393 15:14
حریصانه ، عطر تنت را مینوشم و صورتت را در دست میگیرم همانطور که در آغوش میکشم جان شیفته را آنقدر به هم نزدیکیم که نگاهمان ما را میسوزاند با اینحال زمزمه میکنی : ای غایب از نظرم هرقدر بخواهی مست لذتت میکنم کلماتت درد غربت دارند و راز انگار در سیارهی دیگری تبعیدم بانو کدام دریا قلب توست؟ کیستی؟ باز آرزوهایت را به...
-
دست های قشنگ تو
دوشنبه 22 دی 1393 15:12
عشقم به تو خارج از تحمل خداست! بگو چه کنم؟ آقای من! @ خوش بهحال آن مرد که در زندگیش تو راه بروی خوش به حال مردی که براش تو شیرینزبانی کنی خوش به حال مردی که دستهای قشنگ تو دگمههای پیرهنش را باز کند ، ببندد تا لبهات به نجوایی بخندد . خوش به حال من ! @ حسرت دستهات مانده به چشمهام به خوابهام به کش و قوسهای تنم...
-
حضور تو را کجا جستجو کنم
دوشنبه 22 دی 1393 15:11
قسمت نشد که لحظه غمگین رفتنت با اشک ها مسیر تو را شستشو کنم بوسیدنت که هیچ بغل کردنت که هیچ حتی نشد تو را یک دل سیر بو کنم از یادها گذشتی و در بادها گم شدی حالا حضور تو را کجا جستجو کنم قسمت نشد، تو رفتی و من ماندم که باز باقیمانده عمر، تو را آرزو کنم. "مریم شفیعی"
-
سید علی صالحی شعر چشم های تو را ببوسم
شنبه 20 دی 1393 00:54
می خواستم چشم های تو را ببوسم تو نبودی، باران بود رو به آسمان بلند پر گفت و گو گفتم: تو ندیدیش؟! و چیزی، صدایی صدایی شبیه صدای آدمی آمد گفت: نامش را بگو تا جست و جو کنیم نفهمیدم چه شد که باز یک هو و بی هوا، هوای تو کردم دیدم دارد ترانه ای به یادم می آید گفتم: شوخی کردم به خدا می خواستم صورتم از لمس لذیذ باران...
-
جمال ثریا شعر تو عشق بودی
شنبه 20 دی 1393 00:50
تو عشق بودی این را از بوی تن ات فهمیدم شاید هم خیلی دیر به تو رسیدم خیلی دیر.. اما مگر قانون این نبود که هر آنچه دیر می آید عاقبت روزی به خانه ی ما خواهد رسید؟ عادت کرده ایم به نداشتن ها و شاید به اندوه آری، تو عشق بودی این را از رفتن ات فهمیدم وگرنه این شهر هرگز این چنین سرسنگین نبود. جمال ثریا
-
سلبی ناز رستمی میخواهم شعر بگویم
چهارشنبه 17 دی 1393 17:15
حالی نمانده می خواهم شعر بگویم می خواهم خلوت ریه هایم را پرکنم از خشکسالی ابری که با دستمال خیس هیچ خاطره ای نمی بارد! می خواهم سوت بزنم از ته این جاده برقصم روی تکه تکه های سکوتی که از حافظه ی صبح جا مانده است! می خواهم لالایی بخوانم سرش را ببندم با ته مانده ی غباری که آسمان را به سرفه انداخته است. می خواهم شعر بگویم...
-
دلم یک ملاقات غیرمنتظره می خواهد
دوشنبه 15 دی 1393 13:40
دلم یک ملاقات غیرمنتظره می خواهد تا قبله ی بغض ودلتنگی م را گم کنم لبخندهایم دیگر تلخند نباشد دوستت دارم را پیش نویس این وصال بلا تکلیف کنی نذر دلت که شبانه باعود عشق! مرورمی کردی برایم بخوانی، مثل موسی شبان باخدا.. تکیه گاهم شوی تا ململ آغوشت لباسم شود ودیگر سوز تنهایی رااحساس نکنم...
-
من همان منم
دوشنبه 15 دی 1393 13:39
من همان منم! تو مقصری اگر من دیگر من سابق نیستم! من را به من نبودن محکوم نکن! من همانم که درگیر عشقش بودی! یادت نمی آید؟! من همانم ! حتی اگر... ...این روز ها... هر دویمان.. بوی بی تفاوتی بدهیم!!!
-
قصه فرهاد شیرین شد از مژگان رکنی
دوشنبه 15 دی 1393 13:36
حرفهایی ناگفتنی دارم دردهایی با وسعتِ دریا قلبِ من با بودنت دلخوش و تو از قلبِ من جدا بودی توبرایم روزگاری قبل، مومنم من ولی...خدا بودی حیفِ آن شعرهای لیمویی که میانِ تک تکِ آنها تلخ میشد رفتنت آرام و تو شیرینِ قصه ها بودی من برایت کوه می کندم قلبِ تو اما! مرا پس زد بعدِ سالها نفیر و درد... از برم رفتی و ماندحسرت غصه...
-
وقتی یکیو دوست داری
پنجشنبه 11 دی 1393 19:07
وقتی یکیو دوست داری اشکشو درنیار با اشکاش از چشماش میوفتی ... ازش فاصله نگیر اگه سرد شه دیگه درست نمیشه ... باهاش قهرنکن بی تو بودن رو یاد می گیره ... تهدیدش نکن دعواش نکن میره پشته یکی دیگه قایم میشه اون آدم پناهش میشه ... اگه دوستش داری همونجوری که هست دوستش داشته باش سعی نکن عوضش کنی اگه دوستش داری اشتباهاتشو به...
-
آدم برفی ای ست
پنجشنبه 11 دی 1393 19:04
در من آدم برفی ای ست که عاشق آفتاب شده .. و این خلاصه ی همه داستان های عاشقانه جهان است... "احسان پرسا"
-
نیستی و هنوز
پنجشنبه 11 دی 1393 19:03
نیستی و هنوز جای بوسه ات را به سیلی، سرخ نگه می دارم برای گونه ام ! حکم زن مطلقه ای دارد که آبرویش را می خرد آن یک جفت کفش که مردش به وقت رفتن جاگذاشته باشد پشت در آپارتمان ! ...
-
منوچهر آتشی نگاه ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته اند
پنجشنبه 4 دی 1393 18:13
نگاه ها چه ظالمانه جای کلمات را گرفته اند سکوت چه قدر جای صدا را هنوز نگفته ام دوستت دارم نگاهم اما به عربده گفت عربده ای که نرگس حافظ را پژمرده کرد هنوز نگفته ای دوستت دارم سکوتت اما بارانی شد و دل صنوبری خشکم را خرم کرد در این تابوت آرواره ، سروی به شکل دل آدمی بود سروی مرده در خشکسال مهر از مژگان می ترایی تو آفتابی...
-
قاسم رسا کن رها از بند محنت دوستان خویش را
پنجشنبه 4 دی 1393 18:11
کن رها از بند محنت دوستان خویش را تا نبینی در جهان روی غم و تشویش را ما اگر نیکیم ، اگر بد ، در مثل آئینه ایم هر که در آئینه بیند ،نقش روی خویش را تا که سرگردان نمانی در عمل ، از کف مده دامن تدبیر و عقل مصلحت اندیش را دامن دولت توان در سایه ی همت گرفت همت عالی توانگر میکند درویش را کن حذر از یار بد طینت ، که چون هرجا...
-
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب از سنایی غزنوی
سهشنبه 2 دی 1393 09:00
سالها باید که تا یک سنگ اصلی ز آفتاب لعل گردد در بدخشان یا عقیق اندر یمن ماهها باید که تا یک پنبه دانه ز آب و خاک شاهدی را حله گردد یا شهیدی را کفن روزها باید که تا یک مشت پشم از پشت میش زاهدی را خرقه گردد یا حماری را رسن عمرها باید که تا یک کودکی از روی طبع عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن قرنها باید که تا از پشت...
-
زنده باد بال خدا
دوشنبه 1 دی 1393 23:00
زنده باد بال خدا که فرو می افتد و درست روی شانه من می نشیند، زنده باد! زنده باد آفتاب سحر که سرش را می چرخاند، پیدایت می کند و تلالو اولش را برای تو پست می کند، زنده باد! زنده باد دفتر مشق من که بین این همه کاغذ فقط برای تو شعر جذب می کند، زنده باد! زنده باد سنگ های خیابان که بین این همه کفش فقط از کفش تو عکس می گیرند...
-
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است از غلامرضا طریقی
دوشنبه 1 دی 1393 17:48
این مهم نیست که دل تازه مسلمان شده است که به عشق تو قمر قاری قرآن شده است مثل من باغچه خانه هم از دوری تو بس که غم خورده و لاغر شده گلدان شده است بس که هر تکه ی آن با هوسی رفت دلم نسخه ی دیگری از نقشه ی ایران شده است بی شک آن شیخ که از چشم تو منعم می کرد خبر از آمدنت داشت که پنهان شده است عشق مهمان عزیزی ست که با رفتن...
-
سهراب سپهری برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو
دوشنبه 1 دی 1393 17:43
برای درک آغوشم، شروع کن، یک قدم با تو تمام گامهای مانده اش با من منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم تو بگشا گوش دل، پروردگارت با تو می گوید ترا در بیکران دنیای تنهایان رهایت من نخواهم کرد رها کن غیر من را، آشتی کن با خدای خود تو غیر از من چه میجویی؟ تو با هر کس به غیر از من چه میگویی؟ تو راه بندگی طی کن عزیزا،...
-
یک دوستت دارم میخواهد از افشین صالحی
جمعه 28 آذر 1393 16:45
گاهی آدم دلش فقط یک دوستت دارم میخواهد که نمیرد! "افشین صالحی" ----------------------------------------------------------- دفتر عشق : دلتنگی عین آتش زیر خاکستر است گاهی فکر میکنی تمام شده اما یک دفعه همه ات را آتش می زند ! "ناشناس"
-
به من بهانه ای بده از نسرین بهجتی
جمعه 28 آذر 1393 16:41
به من بهانه ای بده تا کنار تنهایی تو بمانم روی کتف های تو لانه ای بسازم برای روز مبادای هر دویمان هنوز یک بیابان راه پیش رو داریم به من بهانه ای بده تا همسفرت باشم مثلا سه بار برایم به دروغ تب کن تا من سی بار براستی برایت بمیرم این سقف کوتاه فقط برای خیره شدن به آرزوهای بزرگ نیست بغضت را از خاطراتت تفریق کن مرا با...
-
تمام این فاصلهها از مهدی صادقی
جمعه 28 آذر 1393 16:39
تمام این فاصلهها تمام ِ این تنهاییها تمام ِ نداشتنهایت ای کاش، خوابی بودند شبیه ِ خواب ِ دم ِ صبح میآمدی با دستان ِ شبیه اطلسیات بیدارم میکردی میگفتی: جان ِ دلم، صبح شده است و من به بهانهی رهانیدنم از خوابی سخت در آغوش میکشیدمت ... اما حیف، تو نیستی و من به واقعی ترین شکل ِ ممکن اسیر کابوس ِ نداشتنات شده...
-
وقتی قرار است بروی
جمعه 28 آذر 1393 16:37
وقتی قرار است بروی، دل دل نکن ... منتظر نمان هیچ اتفاقی ماندگارت نمی کند . وقتی قرار است بروی، حتما دل شوره هایت را مرور کرده ای یادگاری هایت را، بغض های پشت سرت را ... یا می روی بی آنکه یادت بیاید کوچه هایی را که قدم زدیم و باران هایی که بر سرمان بارید و چراغ قرمز هایی که هنوز نمی دانم چرا دوستشان داشتیم . بهانه برای...
-
سهم شکسته
چهارشنبه 26 آذر 1393 10:00
این نردبان شکسته، تو را به جایی نمیبرد! خورشید دور است و سهم ما، همین سرابهاست که میسازد . . . شاعر: رضا چایچی شعر «سهم ما» از «گزینه اشعار رضا چایچی» + خیـــال نوشت: کتاب «گزینه اشعار رضا چایچی» با شمارگان هزار و 100 نسخه به قیمت 14 هزار و 400 تومان از سوی انتشارات مروارید منتشر شده است.
-
زمانی در چشمان تو از مارگوت بیکل
سهشنبه 25 آذر 1393 23:00
زمانی در چشمان تو نابودی یأس دلمردهگی در سخن بودند اینک امّا چشمانت از جرأت امید شوق حیات چراغانند عشق دگرگون میکند مارگوت بیکل ترجمه : یغما گلرویی ______________
-
در بند کردن رنگینکمان از غادة السمان
سهشنبه 25 آذر 1393 19:32
به تو تکیه کردهام و از درخت تنت شاخههای مهربانی مرا دربر گرفتهاند مباد که به تو اعتماد کنم آنگاه که دستانم را فشردی ترسیدم مبادا که انگشتام را بدزدی و چون بر دهانم بوسه زدی دندانهایم را شمردم! گواهی می دهم بر ترسهایم دوستت می دارم اما خوش ندارم که مرا دربند کنی بدانسان که رود خوش ندارد در نقطهای واحد، از بسترش...
-
بگو کجاست؟ از فریدون مشیری
سهشنبه 25 آذر 1393 19:21
ای مرغ آفتاب ، زندانی دیار شب جاودانی ام یک روز از دریچه ی زندان من بتاب...! می خواستم به دامن این دشت ، چون درخت _ بی وحشت از تبر _ در دامن نسیم سحر غنچه وا کنم. با دست های بر شده تا آسمان پاک ، خورشید و خاک و آب و هوا را دعا کنم. گنجشک ها به شانه ی من نغمه سر دهند سر سبز و استوار ، گل افشان و سر بلند این دشت خشک غم...
-
شوریده شیرازی هرچه کنی بکن
دوشنبه 24 آذر 1393 15:30
هرچه کنی بکن مکن ترک من ای نگار من هر چه بری ببر مبر سنگدلی به کار من هر چه هلی بهل مهل پرده به روی چون قمر هر چه دری بدر مدر پرده اعتبار من هر چه کشــی بکش مکش باده به بزم مدعی هر چه خوری بخور مخور خون من ا ی نگار من هر چه دهی بده مده زلف به باد ای صنم هر چه نهی بنه منه پای به رهگــــذار من هر چه کشی بکش مکش صید حرم...