حریصانه ، عطر تنت را مینوشم و
صورتت
را در دست میگیرم
همانطور
که در آغوش میکشم
جان
شیفته را
آنقدر
به هم نزدیکیم
که
نگاهمان ما را میسوزاند
با
اینحال زمزمه میکنی :
ای
غایب از نظرم
هرقدر
بخواهی مست لذتت میکنم
کلماتت
درد غربت دارند و راز
انگار
در سیارهی دیگری تبعیدم
بانو
کدام
دریا قلب توست؟
کیستی؟